برای ایجاد ارتباط با انسانها ، یکی از مهمترین و شاید مهمترین معیار و شاخص ،ترازوی نفس خودمان است. ما هر رابطه ای را که با دیگران برقرار می کنیم ، نسبت به آن آگاهی کامل داریم ، لذا می توانیم در ترازوی نفس آن را وزن کنیم و سپس قضاوت کنیم که آیا رابطه خوب و موثری است یا نه رابطه بد و مخربی است . شاید شما این کلام را که به نوعی به معصومین علیه السلام بر می گردد زیاد شنیده باشید که آنچه را برای خود نمی پسندی ، برای دیگران نیز مپسند . پس خود من معیار رفتارها در روابطم با دیگرانم . اگر نمی پسندم که به من توهین شود نباید به دیگران توهین کنم . اگر نمی پسندم که به من دروغ گفته شود نباید به دیگران دروغ بگویم و در رابطه با سایر رفتارها نیز این معیاررعایت می شود .
اما در رابطه با خداوند ، چگونه می توانیم ارتباط موثری برقرار کنیم ؟
معیار این ارتباط موثر چیست ؟ به عبارت دیگر اگر ما سعادت دنیا و آخرت را می خواهیم که عقلا باید بخواهیم و می دانیم که این سعادت را خداوند به انسانها ارزانی می بخشد ، چگونه این سعادت را برای خود جلب کنیم و شقاوت را از خود دور کنیم ؟
ظرافت پاسخگویی به این سوال این است که در اینجا نفس آدمی و شیطان بدنهاد ، گاهی شقاوت را سعادت جلوه می دهند و سعادت را شقاوت تعبیر می کنند . تشخیص سعادت و شقاوت گاهی آنچنان مشکل است که نیاز به انسانهای چیز فهم و زبان فهم دارد . یعنی عاقلی باید که ما را رهبری کند . برای توجه خوانندگان عزیز چندین آیه از قرآن را مورد توجه قرار می دهیم و از خداوند برای فهم بهتر آن آیات استمداد مي طلبيم.
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالً ۱۰۳ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا۱۰۴
«سوره کهف»
ترجمه : بگو آیا شما را به زیانکارترین ها آگاهی ندهیم . کسانی که کوشش آنها در زندگی دنیا به هدر رفته در حالیکه خود می پندارند که عملکرد خوبی دارند !
این آیه می فرماید بعضی از ما انسانها نه تنها قدرت تشخیص سعادت از شقاوت را از دست داده ایم بلکه شقاوت را سعادت می پنداریم . در توضیح این کج فهمی باید گفت که انسانها در ارتباط با تشخیص عمل صالح و فاسد چهار نوعند :
اول : بعضی قدرت تشخیص عمل صالح از فاسد را دارند و با این فرمان الهی که در تقوی بدست می آید همواره بر صراط مستقیم قرار دارند ( و من یتق الله یجعل له فرقانا )
دوم : بعضی قدرت تشخیص را ندارند اما به گروه اول اتصال دارند و در مواردی که برایشان مبهم است از طریق سوال و پیروی از متقین به راه راست هدایت می شوند
سوم : بعضی در شک و ابهام قرار دارند و از سوال نیز که کلید فهم است استفاده نمی کنند و لذا هماره در وادی تحيرو چه کنم باقی می مانند . گاهی بعضی از این افراد با عنایانت الهیه و با دستگیری انسان متقی از این ورطه خلاص شده و هدایت می شوند
چهارم : گروهی هستند که ساختار و دستگاه تشخیص دهنده آنها بیمار شده است و باطل را حق و حق را باطل می پندارند و به نظر خودشان بر حق می باشند و سعادت را شقاوت و شقاوت را سعادت می پندارند و برای اعمال نکبت بار خود دلیل و برهان اقامه می کنند این گروه هرگز راه به صواب نخواهند برد زیرا دستگاه تشخیص دهنده آنها به گونه ای وارونه شده است . منظور آیه این گروه چهارم است که زیانکارند ولی در محاسبه غلط خود را بهره مند حساب می کنند .
در علم پزشکی نمونه این بیماری وجود دارد و آن بیماری «خود ایمنی» است در این بیماری میکروب یا ویروس بجای اینکه مستقیما موجب تخریب بدن گردد ، باعث میشود که سیستم ایمنی را تخریب می کنند و قدرت تشخیص را از بین می برند لذا سیستمی که مدافع بدن است با از دست دادن تشخیص درست ، بدن را دشمن پنداشته و آن را تخریب میکند ! یعنی گلبول های سفید و آنتی کرها که برای دفاع از بدن و مبارزه با دشمن ( آنتی ژن ها ) خلق و طراحی شده اند و لازم است بدن را به عنوان ( خودی ) تشخیص دهند و ویروس را ( غیر خودی ) بدانند . بر اثر این بیماری قدرت تشخیص را از دست داده و بدن را دشمن فرض می کنند . و با تمام قدرت بر علیه او وارد کارزار می شوند . بیماری های آرتریت روماتوئید ، لوپوس و غیره از این قبیل هستند . اگر بخواهیم خلاصه گویی کنیم باید بگوئیم که جسم این بیماران در حال خودکشی تدریجی است و اگر طبیبی حاذق به کمک آنها نشتابد ، دیر یا زود به ديار مردگان خواهند رفت .
در مورد تشخیص شقاوت از سعادت ، دوست از دشمن ، هدایت از ضلالت هم چنین است لکن در اینجا کار مشکل تر است زیرا این بیچاره طبیب را هم بیمار می داند و چنان می پندارد جز خودش همگی در ورطه ضلالت هستند حال از شما می پرسم آیا راه نجاتی برای این بیماران روحی وجود دارد ؟
أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ كَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ ۱۴ «سوره محمد»
ترجمه : آیا من کسانی را که بر حجتی ( برهانی ) از جانب پروردگار خویشند مثل کسانی هستند که بدکرداریشان برای آنها زیبا جلوه داده شده است و از هوای نفس خود پیروی می کنند .
در اینجا به زینت دادن اعمال که کار و عمل شیطان است ، اشاره شده است ، یعنی اهل سعادت داراي هدایت الهی، دلیل عقلی محکم و برهان محکمه پسند برای اعمال خود می باشند اما کسانی که از هواهای نفسانی و امیال غریزی بدون کنترل عقلی و منطقی پیروی می کنند ، توسط شیطان مسخ شده اند و عمل نازیبا و زشت خود را زیبا می بینند . خداوند در این آیه علت شقاوت و مسخ شخصیت را پیروی از هوا دانسته ولی شیطان نیز که منتظر چنین هوا پرستانی است به کمک آنان آمده و عمل زشت آنها را زیبا جلوه می دهد. پناه بر خدا از این مسخ شدن!!!
بنابراین این انسان یا بهتر بگوییم این موجود مسخ شده هرگز توبه هم نمی کند زیرا به گمان خویش کار زیبایی کرده است و کار زشتی نکرده است تا از آن توبه کند نمونه آن را سردمداران ظالم و هوسران آمریکا می توان دانست . که چندین سال است بر سر مردم مسلمان بمب می ریزند و آنها در انظار و جلوی چشم عزیزانشان می کشند و سپس به یکدیگر جایزه شجاعت می دهند. داستان هواپیمای ایرباس و شهادت عزیزانمان فراموش نشده است مهم این است که این جنایتکاران کار خود را خوب می دانند و به همین دلیل است که مسخ شده اند و نمی دانند.
این دو آیه در هشدار به ما برای فهم ارتباط صحیح با خداوند کفایت می کند به نظر می رسد بهترین الگو های ارتباطی ادعیه ماثور از ائمه باشند لذا لازم است برطبق آن مدل با خداوند مرتبط شد زیرا در غیر اینصورت احتمال گمراهی و دوری از خداوند وجود دارد در حالی که ما گمان می کنیم به خداوند نزدیک شده ایم .
بنابراین آیات و آن نگرانی که عرض کردیم ، برای ایجاد ارتباط با خداوند نیاز به شناخت او داریم و در پرتو این شناخت نسبی است که بایستی روابط خود را با او تنظیم کنیم .
اگر خداوند را خالق خود بشناسیم پس باید ارتباط ما با او مبتنی بر ارتباط مخلوق با خالق باشد . اگر او را غنی و بی نیاز بدانیم پس ارتباط ما با او ارتباط فقیر با غنی است اگر او را مالک بدانیم پس مملوک او هستیم و اگر رب بدانیم پس عبد خواهیم بود و ...
آنچه که بر اثر کاوش در قرآن و ادعیه ماثوره حاصل می شود این است که بهترین راه ارتباط با خداوند استفاده از دو اسم رحمان و رحیم است این دو اسم بخصوص اسم رحیم نسبت به سایر اسما بغیر از الله بیشترین فراوانی را در قرآن بخود اختصاص داده است نمونه آن 114 مرتبه تکرار، در بسم الله الرحمن الرحیم است .
معانی این دو اسم : اولا باید بدانیم که این دو اسم مثل اسامی بشر نیستند بلکه دو مظهر خداوند می باشند که خود دارای حیات و شئون زندگی می باشند و خداوند با اسامی خود همه موجودات را خلق می کند و نعمت وجود می بخشد و رزق وروزی می دهد و حیات آنها را در عالم ماده ایجاد و تامین می کند آنها را تدبیر می کند ، موجودات و بخصوص انسان را هدایت می فرماید پس هر موجودی اعم از ملائکه و انسان، جن و حیوان ، زمین و آسمان همگی در ظل اسامی خداوند می باشند .
مثلا رحمان همان اسمی است که بر عرش استیلا دارد ( الرحمان علی العرش استوی ) خلاصه اینکه خداوند که از او به الله یعنی ذاتی که مستجمع جمیع صفات کمالیه است تعبیر می کنیم توسط اسماء خود امور عالم را به عهده دارد . در دعای جوشن کبیر هزار اسم را بیان فرموده که هر یک برای انجام کاری ماموریت دارد .
خطر !! به این هشدار توجه کنید !
قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا 75 «سوره مریم »
ترجمه : بگو هر كه در گمراهى است [خداى] رحمان به او تا زمانى مهلت مىدهد تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مىشود يا عذاب يا روز رستاخيز را ببينند پس به زودى خواهند دانست جايگاه چه كسى بدتر و سپاهش ناتوانتر است .
هشدار در اینجاست که نعمت وجود قدرت ، ثروت که بوسیله خداوند رحمان افاضه می شود برای همه خوشبختی ساز نمی شود ، که موجب بدبختی هم می شود و این انسان است که بر اثر ضلالت خود همه این نعمت ها را به نقمت تبدیل می کند و از وجود خود كه افاضه رحمن است سوءاستفاده کرده و به جان حرث و نسل می افتد و همه را نابود می سازد !
سوء استفاده از نعمت خداوند
وَ منَِ النّاسِ مَن یُعجِبُکَ قَولُهُ فِی الحَیَوهِ الدُنیَا وَ یُشهِدُ اللهَ عَلَی مَا فِی قَلبِهِ و هُوَ اَلَدُّ الخِصَامِ 204 وَ اِذا تَوَّلی سَعَی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فِیهَا وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسلَ وَ اللهُ لا یُحِبُ الفَسَادَ 205 وَ اِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ اَخَذَتهُ العِزَّهُ بِالاِثمِ فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئسَ المِهَادُ206 «سوره بقره »
ترجمه : « و از میان مردم کسی است که در زندگی این دنیا شخص تو را به تعجب وا می دارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه می گیرد و حال آنکه او سخت ترین دشمنان است 204 و چون به قدرت رسد کوشش می کند که در زمین فساد نماید و کشت و نسل را نابود سازد . و خداوند تباه کاری را دوست ندارد 205 و چون به اوگفته می شود « از خدا بترس » نخوت ، وی را به گناه کشاند . پس جهنم برای او بس است ، و چه بد بستری است 206 »
بنابراین آیات و آیات مشابه و آنچه در زمان ما اتفاق می افتد و خود شاهد آن هستيم . نعمت وجود برای بعضی از انسانها بدلیل اعتقاد و اعمال و رفتارشان به نقمت و شقاوت تبدیل و سرانجام آنها را به جهنم می کشاند ( پناه بر خدا )
فکر می کنیم برای ایجاد نگرانی و هشدار ، همین چند آیه کافی باشد . گرچه تذکر، همیشه سودمند است . از رحمت گفتیم آن صفتی که خداوند خود را در جای جای قرآن با آن معرفی می کند رحمت عام پروردگارت شامل همه موجودات ، کافر و مومن ، جن و انس می گردد و همه از ناحيه این رحمت لباس وجود می گیرند ولی رحمت خاص او که با اسم رحیم مشخص می شود صرفا دستگیر مومنین است و این مومن است که با رحمت رحمانیه خداوند خلق می شودو با رحمت رحیمیه او هدایت می گردد ! وکان بالمومنین رحیما ! پس برای ارتباط موثر باید به این رحمت رحیمیه متوسل شويم اللهم انی اسئلک برحمتک
شرط تمسک به رحمت الهی
برای فهم بسیاری از روابط مربوط به خداوند و بشر کافی است از روابط و احساسات خود نسبت به فرزندان و دوستانمان مثال بیاوریم همه ما نسبت به فرزندان خود مهربان و رحیم و دلسوزهستیم اما هنگامی که یکی از آنها از مسیر اطاعت ما خارج و در مسیر مخالفت و عصیان با ما قرار می گیرد از دایره رحمت ما خارج شده و به دایره غضب و خشم ما وارد می شود این مساله ای است وجدانی که هر یک از ما کاملا به آن آگاهی داریم . شدت و حدت مخالفت آن فرزند با ما و دایره مخالفت او و زیانهایی که از ناحیه مخالفت او به ما تحمیل می شود تا اینکه او را به دایره خشم ما وارد کند به ظرفیت روانی ما بستگی دارد
بعضی از ما با کمترین مخالفت فرزندانمان آنها را از خود می رانیم و نسبت به آنها خشمگین می شویم و بعضی از ما شاید سالها تحمل کنیم، سپس از بازگشت آنها به مسیر حق ناامید می شویم و آنها را از رخمت خود محروم می نماییم این اصل، اصلی است وجدانی و قابل قبول و در ارتباط با خداوند هم همین اصل جاری و ساری است.
در این آیه می خوانیم: قل اطیعوا الله و الرسول فان تولوا فان الله لا یحب الکافرین 32 « آل عمران »
ترجمه : بگو خدا و پیامبرش را اطاعت کنید پس اگر رویگردان شدند ، قطعا خداوند کافران را دوست ندارد .
در اینجا مخالفت با خدا و رسول کفر تلقی شده است . این کفر مربوط به اطاعت است پس مخالفت با خداوند موجب کفر و کفر موجب غضب است. زیرا فرمود خداوند کافران را دوست ندارد. پس دشمن می دارد زیرا بین دوستی و دشمنی منزل و مرحله دیگری نیست. ممکن است شما بگویی منزل بی تفاوتی!
چنانکه ما نسبت به بعضی از افراد بی تفاوت هستیم اما این منزل و حالت برای خداوند وجود ندارد . زیرا او یا بندگان خود را دوست دارد در آن صورت رحمت خود را مشمول آنان می کند و یا دشمن دارد که در آن صورت مشمول غضب الهی می شود
در آیه دیگری می فرماید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون 56 « لذاریات »
ترجمه: جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا بپرستند.
بنابراین آیه، برای جلب رحمت الهی راهی جز اطاعت و عبادت و بندگی نیست.و اگر کسانی به گمان خود علیرغم مخالفت آشکار و نهان با فرامین خداوند متعال معتقدند که خدا رحیم است و خدا با آنهاست. و خداوند آن ها را می آمرزد سخت در غفلت و بی خبری هستند این ها همان گروهی هستند که فریب آرزوهای مغرور کننده خود را خورده اند و زهی خیال باطل! چگونه خداوند آنها را می بخشد در حالی که به کفر او مشغولند. اما اگر توبه کنند و دست از مخالفت بردارند و به اعمال صالح روی آورند قطعا خداوند آنها را خواهد بخشید.
بنابراین استدلال فطری، که شواهد آن را در قرآن می بینید تنها کسانی مستوجب رحمت الهی هستند ک مطیع فرامین او باشند که : ( ان رحمت الله قریب من المحسنین ) و باید بدانیم خداوند با گناهکاران نیست و اگر خیال می کنیم خداوند در هر حال با ما است خیال خامی است. ما اگر گناه کنیم از رحمت خدا دور می شویم که فرمود : ( ان الله مع الذین اتقوا و الدین هم محسنون 128) « نحل » در حقیقت خداوند با کسانی است که تقوا داشته باشند و با کسانی است که نیکوکارند.
پس اگر در قرآن با این آیه مواجه شدیم که می فرماید : ( الا من رحم ربک و لذلک خلقهم ) « مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده و برای همین ( رحم کردن ) آنان را آفریده است » نباید فکر کنیم این رحمت شامل همه انسان هاست و هر کس با هر عملی زیر چتر این رحمت خداوند قرار می گیرد بلکه به ادامه آیه نیز باید توجه کنبم که می فرماید : ( و تمت کلمه ربک لاملان جهنم من الجنه و الناس اجمعین119) « هود » یعنی و وعده پروردگارت چنین تحقق پذیرفته است که البته جهنم را از جن و انس یکسره پرخواهیم کرد. با این بیان، باید بدانیم رحمت الهی که از آن به عنوان بهترین دستاویز سخن می گوییم همان راز خلقت است و خداوند برای اینکه رحمان و رحیم است جن و انس را خلق می کند تا به آنان رحم نماید اما راه جذب این رحمت را نیز خودش بیان فرموده است و آن، بندگی است، زیرا بسیاری از همین جن و انس به دلیل استکبار و خود بزرگ بینی به جهنم واصل می شوند که جایگاه خود بزرگ بینان است.
( پایان قسمت اول )
راهکارها؛ با توجه به اینکه دانستیم برای ارتباط با خداوند لازم است از رحمت او استفاده کنیم و او را نسبت به خود از پدر و مادر مهربان تر بیابیم به راهکارهای عملی برای جلب این رحمت می پردازیم؛
1- دعا : يكي از راههاي ارتباطي با خداوند و مهمترين آنها، دعاست.در دعاي شريف كميل عرض مي كند : ( ارحم لمن لا يملك الا الدعا ) و« خدايا به كسي كه به جز دعا ندارد رحم كن » اين حقيقتي است كه ما جز دعا نداريم يعني تنها و تنها چيزي كه ما مالك آن هستيم ، دعا مي باشد . اما تقريبا همه ما ، نوعي استقلال و استغناء را براي خود قائليم . واين همان ورطه بسيار خطر ناكي است كه افراد كمي از آن مي گريزند.
با نگاهي اجمالی به خود در مي يابيم كه ما توسط دو سيستم عصبي برپا هستيم، سيستم عصبي خودكار و سيستم عصبي ارادي. سيستم عصبي خودكار ، مجموعه فعاليت هايي را كه از اراده ما و حتي شعور ما خارج است ، اداره مي كند و توان و اراده و حتي فهم ما هيچ نقشي در اداره آنها ندارد از قبيل فعاليت قلب و گردش خون ، كليه و كبد ، طحال و گوارش ودفع و جذب ، سيستم عریض و طويل غدد مترشحه داخلی از قبيل تيروئيد و غيره و ساير سيستم هايي كه ذكر آنان در اين مختصر نمي گنجد . بنابراين قلب ما ، كه فعاليت آن از حیطه اختيار ما خارج است ، اگر لحظه اي از كار بيافتد ، مرگ كه همان خاموشي ابدي است به سراغ ما خواهد آمد ، اگر يكي از رگهاي مغز به هر دليل مسدود شود يا پاره شود ضايعه اي جبران ناپذير براي ماست كه هيچ كاري از ما ساخته نيست . در ساير قسمتها نيز وضع همين است در واقع بر ماشيني سواريم يا بر اسبي سواريم كه حيات زندگي او به ما ( روح ) مربوط نيست بلكه براي مدتي در اين دنيا در اختيارما قرار گرفته است ( كه چگونه رفتار مي كنيم )
سيستم عصبي حركتي يا ارادي نيز در عين حالي كه در تحت اراده من است اما ارتباط مستقيم به سلامت سيستم خود كار دارد يعني اگر من بخواهم با دستم حركتي كنم و نامه اي را امضا نمايم بايد اين دست كار كند و حركت نمايد و اين در صورتي است كه عروق و اعصاب آن از نوك انگشتان تا مغز درست كار كند و سالم باشد و اگر هر گونه ضايعه اي در آن وجود داشته باشد دست در اختيار من نخواهد بود مثل بسياري از افراد فلج يا دست شكسته يا بيماران روماتوئيدي و غيره ، پس اين قدرت ظاهري و احساس بي نيازي من بسیار غلط انداز و توهم زاست یعنی ما هیچ چیزی از خود نداریم همه آنها تحت سیطره خداوند و از خداوند و متعلق به او هستند که البته مدتی در اختیار ما قرار گرفته اند
پس ما چه داریم ؟ دعا . خداوند می فرماید همه چیز از آن من است و من کلید همه چیز را به بنده ام داده ام و آن کلید، دعااست .
در اینجا ذکر این نکته که ما هیچ اراده ای در آمدن به این دنیا و خلق نطفه خود تا تکامل جسمانی و سیر تحول خود تا بزرگسالی و پیری نداریم و هیچ اختیاری هم برای رفتن از دنیا و مردن خود نداریم و در آن عوالم هم هیچ اخیاری نخواهیم داشت همه این آمدن ها و رفتن ها و مبعوث شدن ها به قدرت الهی است و ما تنها و تنها مشمول اعمال خود در این برهه زمانی یعنی مدت زندگی دنیوی هستیم پس برای نجات از این چاه ویل و عروج به ملکوت به وسائلی نیازمندیم که یکی از آنها دعاست و این فریادی است که از اعماق جان ما برمی خیزد که ای پروردگار متعال (ارحم من راس ماله رجاء و سلاحه البکاء ) به کسی که سرمایه اش امید است و سلاحش گریه ، رحم کن و این دعا در عرش می پیچد و دریای رحم آن به نیاز صاحب رحمت واسعه را به جوش می آورد و دستهای لطف او به سراغمان می آید و ما را از دنیای پست و دون و چاه ويل تخیل و اوهام به نور وجود و معرفت و مقام قرب می کشاند !
فضیلت دعا :
خداوند می فرماید قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ77« فرقان »
یعنی بگو پروردگار من اگر دعای شما نبود اعتنائی به شما نمی کرد . پس ارزش و اعتبار هر کس نزد خداوند به میزان دعای اوست و می فرماید ( فلولا اذ جاءهم باسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم ) پس چرا هنگامی که عقوبت ما به آنها رسید گریه و زاری نکردند تا به سبب دعا و تضرع آنها عقوبت خود را برداریم ولیکن دل هایشان سخت شده است که دعا نمی کنند پس هنگام گرفتاری و مشکلات از هر قبیل که باشد بهترین کلید برای حل آنها همان دعاست که با شرایط خود کارساز خواهد بود .و اين چنین است كه آن دانای رازها و نیازها می فرماید : ( واذا سالک عبادی عني فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان) « و هنگامی بندگانم از تو درباره من می پرسند پس بدانند که من نزدیک هستم . درخواست دعا کننده را هنگامی که مرا می خواند اجابت می کنم »
یار نزدیکتر از من به من است و این عجب من که من از وی دورم
همه اینها را که ملاحظه می کنید بر این حقیقت گواهند که همه چیز در ید قدرتمند الهی است و بندگان بی جهت به خود و دیگران برای رفع گرفتاری ها و کسب و کار و رشد و غیره و غیره می پیچند همه باید بسوی آن قدرت لایزال و لم یزل روی آورده و در سجود و رکوع و قیام ، دنیا و آخرت را از او بگیرند و الا کج و بیراهه رفته اند و مسئولند حتی اگر دعا نکنند معاقب هستند، زیرا دعا وظیفه آنهاست و عبادت آنهاست و بلکه مخ عبادت همین دعاست چنانچه می فرماید :
( ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین )
یعنی « مرا بخوانید که در این صورت شما را اجابت خواهم کرد، براستی کسانی که از عبادتم استکبار می ورزند به زودی با پستی و خواری به جهنم وارد می شوند »
پس به همه ما هشدار می دهد که ترک دعا مساوی گردنکشی است و گردنکشان را، جهنم، سزاست .
فواید دعا :
در اینجا از کتاب شریف فلاح السائل سید بزرگوار ابن طاوس مختصری از فواید دعا را نقل می کنیم . کسانی که علاقمند به مفصلات هستند به همان کتاب مراجعه کنند .
1 – امام صادق می فرماید : که علی علیه السلام فرمود : ( احب الاعمال الی الله سبحانه فی الارض الدعا و افضل العباده العفاف ) « یعنی دوست داشتنی ترین کارها نزد خداوند در زمین همین دعاست و برترین عبادتها پاکدامنی است . » یعنی در زمین کاری بهتر از دعا نیست . در آسمان چطور ؟ نمی دانیم ما فعلا در زمین هستیم و باید دعا کنیم که محبوب خداوند قرار گیریم
2 – امام صادق از پدرش نقل می کند که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند ( الا ادلکم علی سلاح ینجيکم من عدوکم و یدر ارزاقکم ؟ قالو بلی قال تدعون ربکم بالیل و النهار ، فان الدعا سلاح المومن )
« یعنی آیا شمارا بر سلاحی که از دشمنانتان، نجاتتان می دهد و روزی هایتان را برقرار میکند راهنما نباشم عرض کردند چرا ما را راهنمایی کن . فرمود : شب و روز پروردگارتان را بخوانید که به راستی دعا سلاح مومن است . »
و از این دست روایات فراوان هستند پس ای عزیز برای دفع دشمنانت و ریزش روزی ات از آسمان که:وفی السماءرزقکم، دست به دعا بردار و به بیراهه نرو و از غیبت و بدگویی بپرهیز و فقط به این جمله بسنده کن که خدایا مرا از شر دشمنانم حفظ کن و روزی مرا برسان !
البته ممکن است بعضی از اذهان عجول بگویند پس هیچ کاری نکنیم و در گوشه منزل دعا کنیم و پست چی محترم روزی را در بهترین ظروف برای ما خواهد آورد ! نه عجله نکنید این مباحث در شرایط استجابت دعا خواهد آمد .
3 – از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده است که ( ان الدعا ء یرد ما قدر و ما لکم یقدر ) ( که دعا آنچه را که مقدر شده است بر می گرداندوآنچه را که مقدر نشده است نیز بر می گرداند) راوی می گوید پرسیدم به قربانت گردم مقدر شده است را فهمیدیم اما آنچه را که هنوز مقدر نشده است به چه معناست امام می فرماید، تا این که مقدر نشود، پس نقش و تاثیر دعا در این باب نیز روشن است خداوند اگر بلایی را برای بشر مقدر کند دعا آن را متوقف کرده و از بشر باز می دارد و اگر خداوند بخواهد در آینده نیز عذابی را مقدر کند باز دعا این قدرت را دارد که از تقدیر آن عذاب جلوگیری نماید.
4 – در روایتی از محمد بن مسلم است که می گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم که پیامبر در رابطه این دانه سیاه ( سیاه دانه ) فرموده است : فیها شفاء من کل داء الا السام که در آن دانه از هر بیماری شفایی است غیر از سام ( مرگ ) حضرت باقر فرموده اند چنین فرموده است پیامبر اما ادامه داد که آیا من تورا به چیزی که در آن شفا از هر بیماری حتی سام است خبر بدهم ؟ عرض کردم بله فرمودند دعا. در حالی که همه چیز در ید قدرت خداوند است و ذل کل شی بعظمته و قدرتی که همه چیز مقهور اوست قدرت خداست پس چرا خداوند نتواند بیمارها را شفا بخشد و مرگ را به تاخیر اندازد پس خداوند می تواند و شما هرگز نگویید که بله خداوند می تواند ولی اسباب شفای بیماران را در دوا قرار داده است که می گوئیم دوا نیز یکی از اسباب است و خداوند شفا را در آن قرار داده است همچنان که ( سیاه دانه ) را که اخیرا چندين ماده از آن استخراج کرده اند و تحقیقات پزشکی بر روی کیفیت شفا بخشی آن ادامه دارد، خداوند شفا قرار داده است . در دعا نیز شفا را قرار داده است که البته برتر از سیاه دانه است .
برای روشن شدن این چهار مطلبی که گفته شد مثالی بیاوریم و آنهايي را که از نظر ذهنی به مثال عادت کرده اند روشن کنیم .
بسیار اتفاق افتاده است که کسی ما را اذیت می کند ، به ما تهمتی می زند و یا حقی را از ما ضایع می کند و ما قبل از هر اقدامی، در قوای و همیه و متخیله خود برای مبارزه با او نقشه ها و برنامه ها را طرح ریزی می کنیم، اما با نگرشی دوباره نسبت به ضعف و جهل و یا درماندگی او نسبت به این برنامه های خود تجدید نظر می کنیم و بخصوص اگر خودش به اشتباهش پی برد و در مقام عذر خواهی به درگاه ما حاضر شود ، ما قطعا نرم می شویم و از انتقام و حق خواهی دست می کشیم . همه اینها را در خود وجدان می کنیم و نیاز به استدالال ندارد . در مورد خداوند هم چنین است ما با کارهای زشت خود ، گمان خود و ظلمی که نسبت به خود و دیگران می کنیم سرنوشتی را در عرش برای خود رقم می زنیم که در واقع عقوبت اعمال خود ماست . ممکن است آن سرنوشت بیماری باشد یا فقر باشد یا فقدان فرزند باشد و یا حتی مرگ باشد اما بر اثر پشیمانی به استغفار و دعا متوسل می شویم و یا به ائمه اطهار علیهم السلام متوسل می شویم و خداوند آن سرنوشت محتوم را عوض می کند و همه را پاک می گرداند. این رويداد خیلی طبیعی است و هیچ جای تعجب ندارد، همچنانکه در خودمان شاهد بروز آن می باشیم . پس ای عزیز همواره بکوش تا جز خدا نبینی و جز از خدا نخواهی که تمام عزت در بندگی است و بندگی همان دعاست .
دعا از تلاوت قرآن برتر است
معاویه بن عمار می گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : دونفر در لحظه معین نمازشان را شروع می کنند ، یکی در نمازش قرآن تلاوت می کند و دعا می خواند ولی تلاوتش از دعا کردن بیشتر است و دیگری دعا کردنش از تلاوت قرآن بیشتر است و در لحظه معینی با یکدیگر نماز را تمام می کنند اعمال کدامین بر دیگری برتری دارد ؟ امام می فرماید : در هر دو برتری است هر دو خوبند . عرض کردم می دانم که هر دو خوب است اما کدام بهتر است ؟. فرمود : دعا بهتر است
آیا قول خدا را شنیده ای که فرمود « و قال ربکم ادعونی استجب لکم » به خدا قسم دعا عبادت است و از تلاوت قران به خدا قسم بهتر است و به خدا قسم برتر است آیا دعا همان عبادت نیست به خدا قسم دعا همان عبادت است آیا آن دعا محکم ترین آندو نیست چرا به خدا دعا محکم تر است از قرآن خواندن .
به نظر می رسد که قرآن برای هدایت انسان نازل شده باشد و آخر هدایت این است که انسان بفهمد و وجدان کند که هیچ چیزی را مالک نیست نه خود را مالک است نه زن و فرزند را و نه اموال و دارائیهایش را و تنها در این حالت و با رسیدن به این فهم است که هدایت شده است یعنی مادامی كه انسان برای خودش شانی قائل است و برای اراده خودش در مقابل اراده پروردگار تقابلی قائل است و خلاصه( من)را دارد و هنوز به فنا نرسیده است ، در هدایت لنگ میزند اما اگر به این معنا دست یابد ، آنگاه برای هر چیزی روی به سوی غنی صاحب رحمت واسعه می آورد و حتی نمک منزل خود را از خداوند می خواهد و این همان معنای عبودیت مطلق است
و این است که دعا مغز و مخ عبادت است که گویی همه انبیاء و اوصیا و کتب آسمانی برای این نازل شده اند که ما را از خدایی « استغناء و بی نیازی از خدا » به بندگی « نیازمندی به دعا » راهنمایی کند پس دعا یعنی آخر همه عبادتها.
در اینجا به چند بیت از سنایی غزنوی تبرک می جوییم
تا گزنده بوی ، گزیده نه ای تا درنده بوی ، رسیده نه ای
بند بر خود نهی ، گزیده شوی پای بر سر نهی ، رسیده شوی
اندر این ره که راه مردان است هر که خود را فکند ، مرد آن است
هر که او نیست شد ، هستش دان هر که خود دید ، بت پرستش دان
بی خبر ز آخرت و مست یکی است خویشتن بین و بت پرست یکی است
ارتباط با خدا...
برچسب : نویسنده : سعید زکی زاده saeedzakizadeh بازدید : 535
برچسب : نویسنده : سعید زکی زاده saeedzakizadeh بازدید : 387
یکی از مهمترین مباحث که انسانهای امروزی به فراموشی سپردهاند، راههای برقراری ارتباط با خداست. امروزه مباحث ارتباطات در سطح افراد، جوامع و بینالملل به صورتهای مختلف و در سطح گسترده مطرح است، اما در ارتباط با خدای تعالی که باید بیشتر پرداخته شود، یا اصلاً مبحثی نیست، یا اگر هم هست، آنقدر ناچیز است که به چشم نمیآید. مردم از بحث ارتباط، ارتباطات فردی، جوامع، بینالملل و شاخههای آن مانند جامعه شناسی ارتباطات، و امثال این مباحث را میفهمند، نه ارتباط با خدا را.
از این رو لازم بهنظر میرسد که به مباحث ارتباطات در حوزه دین، مانند ارتباط انسان با خدا، پیامبر (ص) امامان (ع)پرداخته شود.باید گفت: بیشتر مطالب نهجالبلاغه درباره راههای برقراری ارتباط انسان و خداست و آنچه در این مجال کم٬ قابل طرح است، رئوس مطالب بهگونه اجمال است نه تفصیل. به این منظور به دو راه اساسی و مهم که اساس و بنیان دیگر راهها هستند، اشاره میکنیم:
الف. ارتباط معرفتی:
ارتباط معرفتی به این معناست که انسان در حوزه شناخت و معرفت، ارتباط مناسبی با خدا داشته باشد؛ چون مهمترین و اساسیترین مسئله برای انسان، ارتباط معرفتی با خداست. اگر انسان این ارتباط را ولو در رفتار، با خدا نداشته باشد، حتی اگر برخی اعمال نیک از او سربزند، هیچگونه سودی به او نمیرساند، بنابراین اساس و یا اصلی که رفتار انسان بر آن متکی است، ارتباط معرفتی انسان با خداست. هر میزان که ارتباط با خدا، استوار و محکم باشد، انعکاسش در ایمان به خدا و عمل انسان نیز پررنگ است.
در حقیقت، روح ایمان و عمل انسان «ارتباط معرفتی» با خداست. براساس همین ارتباط، اعمال نیک انسان ارزش پیدا میکند و برای او سودمند واقع میشود. اگر ارتباط معرفتی میان خدا و انسان نباشد، باید در ایمان و توحید او شک کرد. اعمال نیک انسان، بدون شکلگیری این ارتباط، مثل بنای بدون زیربنا خواهد بود.
امام علی (ع) در این باره میفرماید:«أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛ سرآغاز دین، خداشناسی است و کمال شناخت خدا، باور داشتن او و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست. کمال توحید (شهادت بر یگانگی خدا) اخلاص و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است»1
این کلمات امام (ع) نشان میدهد: اولین چیزی که باید از دین آموخت، معرفت خداست که همان برقراری ارتباط معرفتی میان انسان و خالق است، و انسان تا این شناخت را پیدا نکند، تصدیق به خدا برای او حاصل نمیشود. «تصدیق، اشاره به ایمان دارد؛ زیرا میدانیم علم از ایمان جداست. ممکن است انسان به چیزی یقین داشته باشد، ولی ایمان قلبی ـ که تسلیم در برابر آن و به رسمیت شناختن در درون دل، یا به تعبیر دیگر اعتقاد به آن است، نداشته باشد.
علم، آگاهی قطعی نسبت به امری است، ولی ممکن است جنبه سطحی داشته باشد و در عمق وجود انسان و روح او نفوذ نکند، اما هنگامی که در اعماق روح نفوذ کرد و به مرحله یقین و باور رسید و انسان بنای قلبی بر این گذاشت که آن را به رسمیت بشناسد، نام ایمان به خود میگیرد. |
گاهی بزرگان برای جدایی این دو از یکدیگر مثال سادهای میزنند: بسیاری از مردم که از ماندن در کنار جنازه مخصوصا در شب تاریک و اتاق خالی وحشت دارند، با اینکه به یقین میدانند او مرده است، ولی این علم در اعماق قلب آنها نفوذ نکرده و آن حالت ایمان و باور حاصل نشده است و این وحشت، زاییده همین امر است.
به عبارت دیگر، علم، آگاهی قطعی نسبت به امری است، ولی ممکن است جنبه سطحی داشته باشد و در عمق وجود انسان و روح او نفوذ نکند، اما هنگامی که در اعماق روح نفوذ کرد و به مرحله یقین و باور رسید و انسان بنای قلبی بر این گذاشت که آن را به رسمیت بشناسد، نام ایمان به خود میگیرد.»2 بنابراین شرط اساسی ایمان شناخت خداست و تا ارتباط شناختی میان انسان و خداوند برقرار نشود، ایمان قلبی برای انسان حاصل نمیشود. امام علی (ع) در مورد اهمیت ایمان میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی، الْأَیمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِهِ؛ همانا بهترین چیزی که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر (ص) و جهاد در راه خداست.»3
امام (ع) ارتباط معرفتی و شناختی مردم با «پیامبر» و «اهلبیتش» را نیز در ردیف ارتباط معرفتی انسان و خدا قرار داده است و میفرماید: «َإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللهِ؛ زیرا هرکس از شما که در بستر خویش با «شناخت خدا» و «پیامبر (ص)» و «اهلبیت» پیامبر (ع)بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست»4
کیفیت شناخت خدا
چگونگی شناخت و ارتباط شناختی با خدا وقتی در نگاه انسانهای عادی که مأنوس با عالم ماده و دریافتهای حسی هستند، جدی میشود که امام (ع) درباره شناخت خدای تعالی میفرماید: «لاَ تُدْرِکُهُ الشَّوَاهِدُ وَ لاَ تَحْوِیهِ الْمَشَاهِدُ وَ لاَ تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لاَ تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ، ... لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ، ... لَیْسَ بِذِی کِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً؛ حواس پنجگانه او را درک نکنند و مکانها او را در بر نگیرند. دیدگان او را ننگرند و پوششها او را پنهان نسازند و فکرها و اندیشهها بر ذات او احاطه ندارند. بزرگی نیست، دارای درازا و پهنا و ژرفا که از جسم بزرگی برخوردار باشد و با عظمتی نیست که کالبدش بینهایت بزرگ و ستبر باشد.»5
امام علی (ع)این مطلب را در جای دیگر توضیح میدهد: «فَمَا دَلَّکَ الْقُرْآنُ عَلَیْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَاسْتَضِیءْ بِنُورِ هِدَایَتِهِ؛ آنچه را که قرآن از صفات خدا بیان میدارد، به آن اعتماد کن و از نور هدایتش بهرهگیر.»6 امام (ع) با این کلمات به شناخت خدای تعالی به همان اوصاف که در قرآن معرفی شده است، راهنمایی میکند تا بشر از طریق آنها به شناخت و معرفت خدا نایل آید و راه برقراری ارتباط معرفتی با خدای تعالی را پیدا کند.
در جای دیگر میفرماید: «الْأَحَدُ بِلَا تَأْوِیلِ عَدَدٍ وَ الْخَالِقُ لاَ بِمَعْنَی حَرَکَةٍ وَنَصَبٍ وَ السَّمِیعُ لاَبِأَدَاةٍ، وَ الْبَصِیرُ لاَ بِتَفْرِیقِ آلَةٍ، وَ الشَّاهِدُ لاَبِمُمَاسَّةٍ وَ الْبَائِنٍ لاَبِتَرَاخِی مَسَافَةٍ، وَ الظّاهِرُ لاَبِرُؤیَةٍ وَ الْبَاطِنُ لاَبِلَطَافَةٍ؛ یگانه است، نه از روی عدد. آفریننده است، نه با حرکت و تحمل رنج. شنواست، بدون وسیله شنوایی و بیناست بیآنکه چشم گشاید و برهم نهد. در همه جا حاضر است، نه آنکه با چیزی تماس گیرد و از همه چیز جداست، نه اینکه فاصله بین او و موجودات باشد. آشکار است، نه با مشاهده چشم و پنهان است نه به خاطر کوچکی و ظرافت.»7
امام (ع)در بخش دیگری از سخنانشان میفرمایند: «الْحَمْدُ للهِِ الْأَوَّلِ قَبْلَ کُلِّ أَوِّل وَ الْآخِرِ بَعْدَ کُلِّ آخِر؛ ستایش خداوندی را که اول هر نخستین است و آخر هر گونه آخری.»8 ایشان در خطبه دیگری میفرماید: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حالاً، فَیَکُونَ أَوَّلاً قَبْلَ أَنْ یَکُونَ آخِراً وَ یَکُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ یَکُونَ بَاطِناً؛ ستایش خداوندی را سزاست که صفتی بر صفت دیگرش پیشی نگرفته تا بتوان گفت پیش از آنکه آخر باشد، اول است و قبل از آنکه باطن باشد، ظاهر است.»9
ایمان، راهنمای انسان در انجام عمل صالح است و بالعکس عمل صالح نیز در شکوفای ایمان نقش دارد؛ یعنی میان ایمان و عمل صالح رابطه طرفینی برقرار است. ایمان نقشی بر انجام عمل صالح دارد و عمل صالح نقشی در ایمان. بنابراین معرفت و ایمان به تنهایی و بدون اعمال صالح، برای رسیدن به کمال مطوب انسان کافی نیست، بلکه بال دیگری بهنام «اعمال صالح» برای پرواز لازم است. |
چنانچه از این کلمات امام (ع) استفاده میشود، ارتباط بشر از طریق معرفت و شناخت به خدا، باید اینگونه باشد و تعلق گرفتن شناخت به خدای تعالی، با این روش امکانپذیر است و هیچگونه تضاد و تناقض میان صفات خداوند با ذات او نیست. در حقیقت همه صفات خداوند حکایتگر یک واقعیت و ذات بهنام «الله» است.
ب. ارتباط عملی
ممکن است سؤال شود که تنها ارتباط معرفتی با خدا برای رسیدن به سعادت و کسب کمالات کافی است یا عملی که در ارتباط با خدا قرار گیرد نیز نقش دارد؟ ارتباط با خدا مانند مرغی است که به دو بال معرفت و عمل نیاز دارد و بدون یکی از این دو، نمیتواند پرواز کند.در توضیح این مطلب به گفتاری از امام علی (ع) اشاره میکنیم تا از کلمات حیاتبخش این امام بیشتر استفاده کنیم: «فَبِالاْیمَانِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحَاتِ وَ بَالصَّالِحَاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الْإِیمَانِ وَ بالْإِیمَانِ یُعْمَرُ الْعِلْمُ؛ با ایمان میتوان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نیکو میتوان به ایمان دسترسی پیدا کرد. با ایمان، علم و دانش آبادان است.»10
این جملات امام (ع) نشان میدهد که ایمان، راهنمای انسان در انجام عمل صالح است و بالعکس عمل صالح نیز در شکوفای ایمان نقش دارد؛ یعنی میان ایمان و عمل صالح رابطه طرفینی برقرار است. ایمان نقشی بر انجام عمل صالح دارد و عمل صالح نقشی در ایمان. بنابراین معرفت و ایمان به تنهایی و بدون اعمال صالح، برای رسیدن به کمال مطوب انسان کافی نیست، بلکه بال دیگری بهنام «اعمال صالح» برای پرواز لازم است.
«إِِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لاَ یَخْفَی عَلَیْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَأَحَاطَ بِهِ عِلْماً، أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمائِرُکُمْ عُیُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُهُ؛ همانا بر خداوند سبحان پنهان نیست آنچه که بندگان در شب و روز انجام میدهند.دقیقا بر اعمال آنها آگاه است و با علم خویش بر آنها احاطه دارد. اعضا شما مردم گواه او و اندام شما سپاهیان او و روان و جانتان جاسوسان او و خلوتهای شما بر او آشکار است.»11
این جملات برای گناهکاران تنبیه است و برای کسانی که اعمال نیک انجام میدهند، بشارت. امام (ع)در قالب دعا میفرماید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانی، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ، وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ؛ خدایا! آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای. خدایا! ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم، ولی با قلب آن را ترک کردم. خدایا! ببخشای نگاههای اشارتآمیز، سخنان بیفایده، خواستههای بیمورد دل و لغزشهای زبان را.»12این جملات درسی است برای اینکه چگونه در مقابل اعمال خود مسؤولیت نشان دهیم و از خدای رحمان طلب بخشش کنیم، آن هم از اعمالی که ممکن است در نظر افراد عادی گناه تلقی نشود.
توصیه امام (ع) بر ارتباط عملی
«الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ وَ الْإِسْتَقَامَةَ الْإِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ! إنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إلی نِهَایَتِکُمْ وَ إنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ؛ عمل صالح! عمل صالح! سپس آیندهنگری! آیندهنگری! و استقامت! استقامت! آنگاه، بردباری! بردباری! و پرهیزکاری! پرهیزکاری! برای هر کدام از شما عاقبت و پایان مهلتی تعیین شده است. با نیکوکاری به آنجا برسید و همانا پرچم هدایتی برای شما برافراشتند، با آن هدایت شوید.»13
در جای دیگر میفرماید: «فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ، وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِأَعْمَالِکُمْ وَ ابْتَاعُوا مَا یَبْقَی لَکُمْ بِمَا یَزُولُ عَنْکُمْ؛ ای بندگان خدا! تقوا پیشه کنید و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید. با چیزهای فانی شدنی دنیا آنچه جاویدان میماند، خریداری کنید.»14 «اعْمَلُوا، رَحِمَکُمُ اللهُ، عَلَی أَعْلاَمٍ بَیِّنَةٍ فَالطَّرِیقُ نَهْجٌ یَدْعُو إلَی دَارِالسَّلاَمِ وَ أَنْتُمْ فِی دَارِ مُسْتَعْتَبٍ عَلَی مَهَلٍ وَ فَرَاغٍ والصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الاََْقْلاَمُ جَارِیَةٌ وَ الاََْبْدَانُ صَحِیحَةٌ و الاََْلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ، وَ الاََْعْمَالُ مَقْبُولَةٌ؛
خدا شما را بیامرزد اعمال نیکو بر اساس نشانههای روشن انجام دهید زیرا راه، روشن است و شما را به خانه امن و امان دعوت میکند هماکنون در دنیایی زندگی میکنید که میتوانید رضایت خدا را به دست آورید، با مهلت و آسایش خاطری که دارید. اکنون نامه عمل سرگشاده و قلم فرشتگان نویسنده در حرکت است. بدنها سالم و زبانها گویاست. توبه مورد قبول است و اعمال نیکو را میپذیرند.»15
امام علی (ع) در مورد اهمیت ایمان میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی، الْأَیمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِهِ؛ همانا بهترین چیزی که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر (ص) و جهاد در راه خداست.» |
«انْتَفِعُوا بِبَیَانِ اللهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللهِ وَ اقْبَلُوا نَصِیحَةَ اللهِ فَإنَّ اللهَ تَعَالَی قَدْ أَعْذَرَ إلَیْکُمْ بِالْجَلِیَّةِ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمْ الْحُجَّةَ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هذِهِ، وَ تَجْتَنِبُوا هذِهِ؛ مردم! از آنچه خداوند بیان داشته بهره گیرید، و از پند و اندرزهای خدا پند پذیرید، و نصیحتهای او را قبول کنید، زیرا خداوند با دلیلهای روشن راه عذر را به روی شما بسته، و حجت را بر شما تمام کرده است. و اعمالی که دوست دارد بیان فرموده، و از آنچه کراهت دارد معرفی کرد، تا از خوبیها پیروی و از بدیها دوری گزینید.» 16
«فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَالدُّعَاءُ یُسْمَعُ، وَالْحَالُ هَادِئَةٌ، وَالْأَقْلامُ جَارِیَةٌ وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاکسِاً، أَوْ مَرَضاً حَابِساً، أَوْ مَوْتاً خَالِساً، فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِِکُمْ وَ مُکَدِّرُ شَهَوَاتِکُمْ وَ مُبَاعِدُ طِیَّاتِِکُمْ؛ مردم! عمل کنید که عمل نیکو به سوی خدا بالا میرود و توبه سودمند است و دعا به اجابت میرسد و آرامش برقرار و قلمهای فرشتگان در جریان است. به اعمال نیکو بشتابید، پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیماری مانع شود یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد. مرگ نابودکننده لذتها، تیرهکننده خواهشهای نفسانی و دورکننده اهداف شماست.»17
«فَارْعَوْا عِبَادَ اللهِ مَا بِرِعَایَتِهِ یَفُوزُ فَائِزُکُمْ وَ بِإِضَاعَتِهِ یَخْسَرُ مُبْطِلُکُمْ وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بأَعْمَالِکُمْ، فَإِنَّکُمْ مُرْتَهَنُونَ بِمَا أَسْلَفْتُمْ وَ مَدِینُونَ بِمَا قدَّمْتُمْ وَ کَأَنْ قَدْ نَزَلَ بِکُمُ الْمَخُوفُ، فَلاَ رَجْعَةً تَنَالُونَ وَ لاَ عَثْرَةً تُقَالُونَ؛ ای بندگان خدا، مراقب چیزی باشید که رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند و تبهکاران با ضایع کردن آن به خسران و زیان رسیدند. پیش از آنکه مرگ، شما را فرا رسد، با اعمال نیکو آماده باشید؛ زیرا در گرو کارهایی هستید که انجام دادهاید و پاداش داده میشوید به کارهایی که از پیش مرتکب شدهاید. ناگهان مرگ وحشتناک سر میرسد که دیگر بازگشتی در آن نیست و از لغزشها نمیتوان پوزش خواست.»18
«فَإنَّ اللهَ تَعَالَی یُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِیرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَ الْکَبِیرَةِ، وَ الظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ یُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ یَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ؛ زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان خواهد پرسید. اگر کیفر دهد، شما استحقاق بیش از آن را دارید و اگر ببخشد، از بزرگواری اوست.»19
امام علی (ع)خطاب به مالک اشتر میفرمایند:«فَلْیَکُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَیْکَ ذَخِیرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، فَامْلِکْ هَوَاکَ وَشُحَّ بِنَفْسِکَ عَمَّا لاَ یَحِلُّ لَکَ؛ پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد هوای نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست خویشتن داری کن.»20چنانکه روشن است، هر کدام از کلمات امام (ع)که در ضمن خطب و نامههای ایشان آمده است، به نکات مهم تربیتی مربوط به انجام نیک اعمال اشاره دارد. انجام اعمال نیک؛ یعنی پیوند و ارتباط عملی با خداوند تعالی؛ یعنی انجام اعمالی که انسان را به خدا نزدیک و خداوند تعالی در مقابل آن به انسان جزای خیر عنایت میکند.
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم چاپ دوم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع)تابستان 1384، خطبه1.
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910711000273#sthash.R1SnA1s2.dpuf
ارتباط با خدا...برچسب : نویسنده : سعید زکی زاده saeedzakizadeh بازدید : 283
روح هر عبادتى ارتباط و قرب به خدا است و این امر با نماز، روزه، دعا، نیایش و راز و نیاز در درگاه خداوند کریم میسر خواهد شد. ارتباط با خدا مشروط به زمان و مکان خاصی نیست، هر چند بعضی از زمان ها مانند نیمه شب بهترین زمان ارتباط با خدا است، و یا عده ای با دعای بعد از نماز و یا در حال روزه داری بهتر ارتباط برقرار می کنند و یا عده ای دیگر تلاوت قرآن را بهترین راه ارتباط با خدا می دانند.
آنچه در ارتباط با خدا مهم است، این است که دعا از صمیم قلب بوده و همراه با اخلاص کامل و احساس نیاز شخص بدرگاه خدای مهربان باشد. اگر دعا تنها و تنها متوجه به خدا باشد و در آن شرک و ریایی وجود نداشته باشد، بدون شک، خداوند متعال دیر یا زود آن را اجابت خواهد کرد [1] .
خداوند متعال فرموده: من دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا مىخواند اجابت مىکنم. [2] بنا بر این باید بندگان من، دعوت مرا بپذیرند «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی». و به من ایمان آورند «وَ لْیُؤْمِنُوا بِی». باشد که راه خود را پیدا کنند و به مقصد برسند «لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».
این آیه و آیات دیگر نشانگر آن است که هر کس در هر زمان و هر مکان می تواند با یگانه معبود خود ارتباط برقرار نماید. ارتباط قلبی، صمیمی و عاشقانه. آری آنگاه که قلبی می شکند، اشکی می ریزد و دل به شوق وصال معشوق ره می پوید، می توان اذعان نمود که این لحظه، شیرین ترین لحظه ی عبادت است و دل شکسته بنده قیمت پیدا کرده و خریداری همچون خدا دارد. نتیجه آنکه هر زمان و هر مکان می توان با معبود خود ارتباط برقرار نمود و از او طلب کرد هر آنچه را که دل طلبد.
برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به:
نمایه: توسل و ارتباط بدون واسطه با خداوند، سؤال شماره 542 (سایت: 590).
ارتباط با خدا...
برچسب : نویسنده : سعید زکی زاده saeedzakizadeh بازدید : 341
مردم اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند.
ولي آنان را ببخش.
اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند,
ولي مهربان باش .
اگر موفق باشي دوستانی دروغين ودشمنانی حقيقي خواهي يافت,
ولي موفق باش.
اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند,
ولي شريف و درستکار باش .
آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي شايد يک شبه ويران کنند,
ولي سازنده باش .
اگر به شادماني و آرامش دست يابي حسادت مي کنند,
ولي شادمان باش .
نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند.
ولي نيکوکار باش .
بهترين هاي خود را به دنيا ببخش حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد
ودر نهايت مي بيني
هر آنچه هست همواره ميان "تو و خداوند" است
نه ميان تو و مردم...
ارتباط با خدا...برچسب : نویسنده : سعید زکی زاده saeedzakizadeh بازدید : 301
الف. راه ارتباط با خدا
يكي از مهمترين مباحث كه انسانهاي امروزي به فراموشي سپردهاند، راههاي برقراري ارتباط با خداست. امروزه مباحث ارتباطات در سطح افراد، جوامع و بينالملل به صورتهاي مختلف و در سطح گسترده مطرح است، اما در ارتباط با خداي تعالي كه بايد بيشتر پرداخته شود، يا اصلاً مبحثي نيست، يا اگر هم هست، آنقدر ناچيز است كه به چشم نميآيد. مردم از بحث ارتباط، ارتباطات فردي، جوامع، بينالملل و شاخههاي آن مانند جامعه شناسي ارتباطات، و امثال اين مباحث را ميفهمند، نه ارتباط با خدا را.
ا
ز اين رو لازم بهنظر ميرسد كه به مباحث ارتباطات در حوزه دين، مانند ارتباط انسان با خدا، پيامبر (ص) امامان (ع)پرداخته شود.بايد گفت: بيشتر مطالب نهجالبلاغه درباره راههاي برقراري ارتباط انسان و خداست و آنچه در اين مجال كم٬ قابل طرح است، رئوس مطالب بهگونه اجمال است نه تفصيل. به اين منظور به دو راه اساسي و مهم كه اساس و بنيان ديگر راهها هستند، اشاره ميكنيم:
الف. ارتباط معرفتي:
ارتباط معرفتي به اين معناست كه انسان در حوزه شناخت و معرفت، ارتباط مناسبي با خدا داشته باشد؛ چون مهمترين و اساسيترين مسئله براي انسان، ارتباط معرفتي با خداست. اگر انسان اين ارتباط را ولو در رفتار، با خدا نداشته باشد، حتي اگر برخي اعمال نيك از او سربزند، هيچگونه سودي به او نميرساند، بنابراين اساس و يا اصلي كه رفتار انسان بر آن متكي است، ارتباط معرفتي انسان با خداست. هر ميزان كه ارتباط با خدا، استوار و محكم باشد، انعكاسش در ايمان به خدا و عمل انسان نيز پررنگ است.
در حقيقت، روح ايمان و عمل انسان «ارتباط معرفتي» با خداست. براساس همين ارتباط، اعمال نيك انسان ارزش پيدا ميكند و براي او سودمند واقع ميشود. اگر ارتباط معرفتي ميان خدا و انسان نباشد، بايد در ايمان و توحيد او شك كرد. اعمال نيك انسان، بدون شكلگيري اين ارتباط، مثل بناي بدون زيربنا خواهد بود.
امام علي (ع) در اين باره ميفرمايد:«أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْديقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛ سرآغاز دين، خداشناسي است و كمال شناخت خدا، باور داشتن او و كمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگي اوست. كمال توحيد (شهادت بر يگانگي خدا) اخلاص و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است»1
اين كلمات امام (ع) نشان ميدهد: اولين چيزي كه بايد از دين آموخت، معرفت خداست كه همان برقراري ارتباط معرفتي ميان انسان و خالق است، و انسان تا اين شناخت را پيدا نكند، تصديق به خدا براي او حاصل نميشود. «تصديق، اشاره به ايمان دارد؛ زيرا ميدانيم علم از ايمان جداست. ممكن است انسان به چيزي يقين داشته باشد، ولي ايمان قلبي ـ كه تسليم در برابر آن و به رسميت شناختن در درون دل، يا به تعبير ديگر اعتقاد به آن است، نداشته باشد.
گاهي بزرگان براي جدايي اين دو از يكديگر مثال سادهاي ميزنند: بسياري از مردم كه از ماندن در كنار جنازه مخصوصا در شب تاريك و اتاق خالي وحشت دارند، با اينكه به يقين ميدانند او مرده است، ولي اين علم در اعماق قلب آنها نفوذ نكرده و آن حالت ايمان و باور حاصل نشده است و اين وحشت، زاييده همين امر است.
به عبارت ديگر، علم، آگاهي قطعي نسبت به امري است، ولي ممكن است جنبه سطحي داشته باشد و در عمق وجود انسان و روح او نفوذ نكند، اما هنگامي كه در اعماق روح نفوذ كرد و به مرحله يقين و باور رسيد و انسان بناي قلبي بر اين گذاشت كه آن را به رسميت بشناسد، نام ايمان به خود ميگيرد.»2 بنابراين شرط اساسي ايمان شناخت خداست و تا ارتباط شناختي ميان انسان و خداوند برقرار نشود، ايمان قلبي براي انسان حاصل نميشود. امام علي (ع) در مورد اهميت ايمان ميفرمايد: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَي اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَي، الْأَيمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِي سَبِيلِهِ؛ همانا بهترين چيزي كه انسانها ميتوانند با آن به خداي سبحان نزديك شوند، ايمان به خدا و ايمان به پيامبر (ص) و جهاد در راه خداست.»3
امام (ع) ارتباط معرفتي و شناختي مردم با «پيامبر» و «اهلبيتش» را نيز در رديف ارتباط معرفتي انسان و خدا قرار داده است و ميفرمايد: «َإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَي فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَي مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ مَاتَ شَهِيداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللهِ؛ زيرا هركس از شما كه در بستر خويش با «شناخت خدا» و «پيامبر (ص)» و «اهلبيت» پيامبر (ع)بميرد، شهيد از دنيا رفته و پاداش او بر خداست»4
كيفيت شناخت خدا
چگونگي شناخت و ارتباط شناختي با خدا وقتي در نگاه انسانهاي عادي كه مأنوس با عالم ماده و دريافتهاي حسي هستند، جدي ميشود كه امام (ع) درباره شناخت خداي تعالي ميفرمايد: «لاَ تُدْرِكُهُ الشَّوَاهِدُ وَ لاَ تَحْوِيهِ الْمَشَاهِدُ وَ لاَ تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لاَ تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ، ... لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ، ... لَيْسَ بِذِي كِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَايَاتُ فَكَبَّرَتْهُ تَجْسِيماً؛ حواس پنجگانه او را درك نكنند و مكانها او را در بر نگيرند. ديدگان او را ننگرند و پوششها او را پنهان نسازند و فكرها و انديشهها بر ذات او احاطه ندارند. بزرگي نيست، داراي درازا و پهنا و ژرفا كه از جسم بزرگي برخوردار باشد و با عظمتي نيست كه كالبدش بينهايت بزرگ و ستبر باشد.»5
امام علي (ع)اين مطلب را در جاي ديگر توضيح ميدهد: «فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَاسْتَضِيءْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ؛ آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان ميدارد، به آن اعتماد كن و از نور هدايتش بهرهگير.»6 امام (ع) با اين كلمات به شناخت خداي تعالي به همان اوصاف كه در قرآن معرفي شده است، راهنمايي ميكند تا بشر از طريق آنها به شناخت و معرفت خدا نايل آيد و راه برقراري ارتباط معرفتي با خداي تعالي را پيدا كند.
در جاي ديگر ميفرمايد: «الْأَحَدُ بِلَا تَأْوِيلِ عَدَدٍ وَ الْخَالِقُ لاَ بِمَعْنَي حَرَكَةٍ وَنَصَبٍ وَ السَّمِيعُ لاَبِأَدَاةٍ، وَ الْبَصِيرُ لاَ بِتَفْرِيقِ آلَةٍ، وَ الشَّاهِدُ لاَبِمُمَاسَّةٍ وَ الْبَائِنٍ لاَبِتَرَاخِي مَسَافَةٍ، وَ الظّاهِرُ لاَبِرُؤيَةٍ وَ الْبَاطِنُ لاَبِلَطَافَةٍ؛ يگانه است، نه از روي عدد. آفريننده است، نه با حركت و تحمل رنج. شنواست، بدون وسيله شنوايي و بيناست بيآنكه چشم گشايد و برهم نهد. در همه جا حاضر است، نه آنكه با چيزي تماس گيرد و از همه چيز جداست، نه اينكه فاصله بين او و موجودات باشد. آشكار است، نه با مشاهده چشم و پنهان است نه به خاطر كوچكي و ظرافت.»7
امام (ع)در بخش ديگري از سخنانشان ميفرمايند: «الْحَمْدُ للهِِ الْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ أَوِّل وَ الْآخِرِ بَعْدَ كُلِّ آخِر؛ ستايش خداوندي را كه اول هر نخستين است و آخر هر گونه آخري.»8 ايشان در خطبه ديگري ميفرمايد: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حالاً، فَيَكُونَ أَوَّلاً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً وَ يَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً؛ ستايش خداوندي را سزاست كه صفتي بر صفت ديگرش پيشي نگرفته تا بتوان گفت پيش از آنكه آخر باشد، اول است و قبل از آنكه باطن باشد، ظاهر است.»9
چنانچه از اين كلمات امام (ع) استفاده ميشود، ارتباط بشر از طريق معرفت و شناخت به خدا، بايد اينگونه باشد و تعلق گرفتن شناخت به خداي تعالي، با اين روش امكانپذير است و هيچگونه تضاد و تناقض ميان صفات خداوند با ذات او نيست. در حقيقت همه صفات خداوند حكايتگر يك واقعيت و ذات بهنام «الله» است.
ب. ارتباط عملي
ممكن است سؤال شود كه تنها ارتباط معرفتي با خدا براي رسيدن به سعادت و كسب كمالات كافي است يا عملي كه در ارتباط با خدا قرار گيرد نيز نقش دارد؟ ارتباط با خدا مانند مرغي است كه به دو بال معرفت و عمل نياز دارد و بدون يكي از اين دو، نميتواند پرواز كند.در توضيح اين مطلب به گفتاري از امام علي (ع) اشاره ميكنيم تا از كلمات حياتبخش اين امام بيشتر استفاده كنيم: «فَبِالاْيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَي الصَّالِحَاتِ وَ بَالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَي الْإِيمَانِ وَ بالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ؛ با ايمان ميتوان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نيكو ميتوان به ايمان دسترسي پيدا كرد. با ايمان، علم و دانش آبادان است.»10
اين جملات امام (ع) نشان ميدهد كه ايمان، راهنماي انسان در انجام عمل صالح است و بالعكس عمل صالح نيز در شكوفاي ايمان نقش دارد؛ يعني ميان ايمان و عمل صالح رابطه طرفيني برقرار است. ايمان نقشي بر انجام عمل صالح دارد و عمل صالح نقشي در ايمان. بنابراين معرفت و ايمان به تنهايي و بدون اعمال صالح، براي رسيدن به كمال مطوب انسان كافي نيست، بلكه بال ديگري بهنام «اعمال صالح» براي پرواز لازم است.
«إِِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَي لاَ يَخْفَي عَلَيْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَأَحَاطَ بِهِ عِلْماً، أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُهُ؛ همانا بر خداوند سبحان پنهان نيست آنچه كه بندگان در شب و روز انجام ميدهند.دقيقا بر اعمال آنها آگاه است و با علم خويش بر آنها احاطه دارد. اعضا شما مردم گواه او و اندام شما سپاهيان او و روان و جانتان جاسوسان او و خلوتهاي شما بر او آشكار است.»11
اين جملات براي گناهكاران تنبيه است و براي كساني كه اعمال نيك انجام ميدهند، بشارت. امام (ع)در قالب دعا ميفرمايد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا وَأَيْتُ مِنْ نَفْسِي وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدي. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَاني، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ، وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ؛ خدايا! آنچه از اعمال نيكو كه تصميم گرفتم و انجام ندادم ببخشاي. خدايا! ببخشاي آنچه را كه با زبان به تو نزديك شدم، ولي با قلب آن را ترك كردم. خدايا! ببخشاي نگاههاي اشارتآميز، سخنان بيفايده، خواستههاي بيمورد دل و لغزشهاي زبان را.»12اين جملات درسي است براي اينكه چگونه در مقابل اعمال خود مسؤوليت نشان دهيم و از خداي رحمان طلب بخشش كنيم، آن هم از اعمالي كه ممكن است در نظر افراد عادي گناه تلقي نشود.
توصيه امام (ع) بر ارتباط عملي
«الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ وَ الْإِسْتَقَامَةَ الْإِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ! إنَّ لَكُمْ نِهَايَةً فَانْتَهُوا إلي نِهَايَتِكُمْ وَ إنَّ لَكُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِكُمْ؛ عمل صالح! عمل صالح! سپس آيندهنگري! آيندهنگري! و استقامت! استقامت! آنگاه، بردباري! بردباري! و پرهيزكاري! پرهيزكاري! براي هر كدام از شما عاقبت و پايان مهلتي تعيين شده است. با نيكوكاري به آنجا برسيد و همانا پرچم هدايتي براي شما برافراشتند، با آن هدايت شويد.»13
در جاي ديگر ميفرمايد: «فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ، وَ بَادِرُوا آجَالَكُمْ بِأَعْمَالِكُمْ وَ ابْتَاعُوا مَا يَبْقَي لَكُمْ بِمَا يَزُولُ عَنْكُمْ؛ اي بندگان خدا! تقوا پيشه كنيد و با اعمال نيكو به استقبال اجل برويد. با چيزهاي فاني شدني دنيا آنچه جاويدان ميماند، خريداري كنيد.»14 «اعْمَلُوا، رَحِمَكُمُ اللهُ، عَلَي أَعْلاَمٍ بَيِّنَةٍ فَالطَّرِيقُ نَهْجٌ يَدْعُو إلَي دَارِالسَّلاَمِ وَ أَنْتُمْ فِي دَارِ مُسْتَعْتَبٍ عَلَي مَهَلٍ وَ فَرَاغٍ والصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الاََْقْلاَمُ جَارِيَةٌ وَ الاََْبْدَانُ صَحِيحَةٌ و الاََْلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ، وَ الاََْعْمَالُ مَقْبُولَةٌ؛
خدا شما را بيامرزد اعمال نيكو بر اساس نشانههاي روشن انجام دهيد زيرا راه، روشن است و شما را به خانه امن و امان دعوت ميكند هماكنون در دنيايي زندگي ميكنيد كه ميتوانيد رضايت خدا را به دست آوريد، با مهلت و آسايش خاطري كه داريد. اكنون نامه عمل سرگشاده و قلم فرشتگان نويسنده در حركت است. بدنها سالم و زبانها گوياست. توبه مورد قبول است و اعمال نيكو را ميپذيرند.»15
«انْتَفِعُوا بِبَيَانِ اللهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللهِ وَ اقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللهِ فَإنَّ اللهَ تَعَالَي قَدْ أَعْذَرَ إلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ وَ اتَّخَذَ عَلَيْكُمْ الْحُجَّةَ وَ بَيَّنَ لَكُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هذِهِ، وَ تَجْتَنِبُوا هذِهِ؛ مردم! از آنچه خداوند بيان داشته بهره گيريد، و از پند و اندرزهاي خدا پند پذيريد، و نصيحتهاي او را قبول كنيد، زيرا خداوند با دليلهاي روشن راه عذر را به روي شما بسته، و حجت را بر شما تمام كرده است. و اعمالي كه دوست دارد بيان فرموده، و از آنچه كراهت دارد معرفي كرد، تا از خوبيها پيروي و از بديها دوري گزينيد.» 16
«فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَالدُّعَاءُ يُسْمَعُ، وَالْحَالُ هَادِئَةٌ، وَالْأَقْلامُ جَارِيَةٌ وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكسِاً، أَوْ مَرَضاً حَابِساً، أَوْ مَوْتاً خَالِساً، فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِِكُمْ؛ مردم! عمل كنيد كه عمل نيكو به سوي خدا بالا ميرود و توبه سودمند است و دعا به اجابت ميرسد و آرامش برقرار و قلمهاي فرشتگان در جريان است. به اعمال نيكو بشتابيد، پيش از آنكه عمرتان پايان پذيرد يا بيماري مانع شود يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد. مرگ نابودكننده لذتها، تيرهكننده خواهشهاي نفساني و دوركننده اهداف شماست.»17
«فَارْعَوْا عِبَادَ اللهِ مَا بِرِعَايَتِهِ يَفُوزُ فَائِزُكُمْ وَ بِإِضَاعَتِهِ يَخْسَرُ مُبْطِلُكُمْ وَ بَادِرُوا آجَالَكُمْ بأَعْمَالِكُمْ، فَإِنَّكُمْ مُرْتَهَنُونَ بِمَا أَسْلَفْتُمْ وَ مَدِينُونَ بِمَا قدَّمْتُمْ وَ كَأَنْ قَدْ نَزَلَ بِكُمُ الْمَخُوفُ، فَلاَ رَجْعَةً تَنَالُونَ وَ لاَ عَثْرَةً تُقَالُونَ؛ اي بندگان خدا، مراقب چيزي باشيد كه رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند و تبهكاران با ضايع كردن آن به خسران و زيان رسيدند. پيش از آنكه مرگ، شما را فرا رسد، با اعمال نيكو آماده باشيد؛ زيرا در گرو كارهايي هستيد كه انجام دادهايد و پاداش داده ميشويد به كارهايي كه از پيش مرتكب شدهايد. ناگهان مرگ وحشتناك سر ميرسد كه ديگر بازگشتي در آن نيست و از لغزشها نميتوان پوزش خواست.»18
«فَإنَّ اللهَ تَعَالَي يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِكُمْ وَ الْكَبِيرَةِ، وَ الظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَكْرَمُ؛ زيرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال كوچك و بزرگ، آشكار و پنهان خواهد پرسيد. اگر كيفر دهد، شما استحقاق بيش از آن را داريد و اگر ببخشد، از بزرگواري اوست.»19
امام علي (ع)خطاب به مالك اشتر ميفرمايند:«فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، فَامْلِكْ هَوَاكَ وَشُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لاَ يَحِلُّ لَكَ؛ پس نيكوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد هواي نفس را در اختيار گير و از آنچه حلال نيست خويشتن داري كن.»20چنانكه روشن است، هر كدام از كلمات امام (ع)كه در ضمن خطب و نامههاي ايشان آمده است، به نكات مهم تربيتي مربوط به انجام نيك اعمال اشاره دارد. انجام اعمال نيك؛ يعني پيوند و ارتباط عملي با خداوند تعالي؛ يعني انجام اعمالي كه انسان را به خدا نزديك و خداوند تعالي در مقابل آن به انسان جزاي خير عنايت ميكند.
ارتباط با خدا...برچسب : نویسنده : سعید زکی زاده saeedzakizadeh بازدید : 340
1- به هنگام انجام کارهای تکراری و خسته کننده مثل شستن ظرف ها و لباس ها و پختن غذا، جمع و جور کردن وسایل خانه، کار در کارخانه و رانندگی در ترافیک سنگین شهری، سرودی را در باره خدا زمزمه کنید. به یاد بیاورید که هر کاری با یاد خدا عبادت خواهد بود و عبادت موجب آرامش و ارتباط مستقیم با خالق هستی و همه اینها باعث انرژی مثبت .
2- هر روز تنها دقایقی را در خلوت و سکوت بنشینید و به آنچه که از خوبی ها دست یافته اید فکر کنید. شغل، ازدواج، مسکن، تحصیل، مسافرت خاطره انگیز، فرزند، سلامتی،... از خدا برای بدست آوردن همه این ها تشکر کنید. و خوشحال و خرسند باش بابت اینکه از شاکران هستی، این یعنی بهترین ارتباط با خدا.
3- کاری را که اصلاً دوست نداری و از انجام آن بشدت خسته و ملول می شوی انجام بدهید. مثل گوش کردن به حرف های تکراری و خسته کننده مادربزرگ و دوست، همکاری با همسر در کارهای خانه و ارتباط با فرزند و... به جای کلافه شدن و ابراز ناراحتی، از خدا به خاطر صبوری و بردباری ات تشکر کن. اینجا هم تمرین تسلط بر خویشتن و هم بدست آوردن دل اطرافیان و هم شکر به خاطر صبوری را بدست آورده ای. از این بابت خوشحال شو و از خدا بار دیگر تشکر کن.
وقتی پدر و مادر و یا کسانی که شما را دوست دارند کاری برای شما انجام می دهند از خدا به خاطر داشتن چنین عزیزانی تشکر کنید و به یاد بیاورید که خدا بیش از این عزیزان شما را دوست دارد و امکانات زیادی را در اختیارتان گذاشته و همیشه حافظ و مراقب شماست
4- آلبوم عکس خانوادگی تان را بازبینی کنید و تصویر هر یک از خویشان و نزدیکان و دوستان را که می بیند. در باره آنان با خدا صحبت کنید. به خدا بگویید: مادرم را شاد و سرحال نگه دار. دوستم را در درس و دانش موفق بدار. خواهرم را در تربیت فرزندش توفیق بده. خاله خوبم را شفا بده. برادرم را همسری شایسته نصیب بگردان و این گونه آلبوم عکس، وسیله ارتباط با خدا خواهد شد.
5- تخریب ساختمانی را تماشا کنید. به یاد بیاورید که خراب کردن روابط چقدر آسان است. از خدا بخواهید راه ها و روش های اصلاح روابط تان با دیگران را اصلاح کنند و خرابی ها و اشتباهات و خطاهای پیشین را جبران کنید، اگر دل کسی را شکسته اید، اگر انتقاد نابجایی کرده اید و کسی را رنجانده اید، اگر بدی را با بدی جواب داده اید و ... برای جبران شان از خدای یاری بطلبید. این رویکرد و عملکرد از بهترین راه های ارتباط صمیمی با خداست.
6- وقتی به دیدار عزیزانتان می روید با والدین خود، با یکی از دوستان صمیمی و یا همسر و فرزند خود به گفتگو می نشینید از خدا به خاطر این ارتباط صمیمانه تشکر کن.
7- خاطرات و حوادث تلخ و گزنده گذشته را به یاد بیاورید و از اینکه همه آن ها مقطعی و گذرا بوده و همه آن ها موجب تحصیل تجربه شده و هرگز خداوند تنهایتان نگذاشته خوشحال باشید و ازش تشکر کنید.
8- همه خطاها و اشتباهات و بدرفتاری های خود را روی کاغذی بنویسید، هرگز در پی توجیه و پیدا کردن مقصر نباشید، خود را مقصر اصلی بدانید. سپس کاغذ را بسوزانید و دفن کنید و از خداوند طلب بخشش کنید و از او بخواهید تا در عدم تکرار آن ها یاری تان کند.
9- اگر کسی شما را با دادن مژه ای، هدیه ای و خبری شاد کند چه حالی می یابید و از او چقدر تشکر می کنید؟ مسلّم خیلی زیاد. همین حالت را هر روز در برابر خدایتان داشته باشید، چرا که خداوند با دادن همه آن چه دیگران از دادن آن ها عاجزند، هر روز و هر لحظه شما را غافلگیر می کند. هر روز که از خواب بیدار می شوید و سالم هستید، چه بسیار افراد سالمی که هرگز از خواب بیدار نشدند. هر روز که از خورشید و آب و هوا و طبیعت و وجود پدر و مادر و دوستان و از همه مهم تر داشتن ایمان و اعتقاد دینی و... بهره می گیرید. چه بسیار انسان هایی که در دام زلزله و سیل و بیماری ها و مرگ عزیزان خود و دیگر حوادث تلخ گرفتار می شوند.
10- وقتی همه چیز نابود می شود (که نمی شود) باز آینده هست، به خاطر پیش رو داشتن آینده شکر خدا را به جای آورید.
11- شرکت نکردن در مجالس گناه راحت تر از شرکت کردن و گناه نکردن است، راه راحت را برگزینید و از بابت اراده و استواریتان خوشحال باشید و از خدا تشکر کنید که به شما این توفیق را هدیه داده است.
12- از خدا به خاطر تمام درهایی که کوبیدید و خانه خدا نبود طلب بخشش کنید و بعد از این از خدا بخواهید برای به یادش بودن و به در خانه اش رفتن یاری تان کند.
13- زیاد حرف نزنید، تا فرصت حرف زدن با خدا برایتان فراهم شود. آدم های پر حرف همیشه مضطرب و نگرانند از اینکه چه گفتند، چرا گفتند، با که گفتند، چگونه جبران کنند آنچه را که نباید می گفتند. امّا برعکس گفتگو با خدا با هر زبانی و در هر حالی موجب آرامش و شادابی خواهد شد.
14- بدون توقع و چشم داشت به کسی که چندان هم دوستش ندارید هدیه بدهید و با خدا در باره آنچه بدون چشم داشت به شما داده در حالی چندان هم با او دوست نبوده اید. گفتگو کنید و به خاطر این همه لطف و محبت و بخشش آن هم بدون توقع و چشم داشت خوشحال باشید و از او با تمام وجود تشکر کنید.
15- وقتی برای معالجه یک بیماری به مطب پزشک مراجعه کرده اید، و در نوبت به انتظار نشسته اید، به جای نگاه به این و آن و تمرکز ذهنی آزاردهنده به بیماریتان، با خدا صحبت کنید و بابت اینکه همیشه بیمار نیستند و سایر اعضای بدنتان سالم است صمیمانه ازش تشکر کنید.
همه خطاها و اشتباهات و بدرفتاری های خود را روی کاغذی بنویسید، هرگز در پی توجیه و پیدا کردن مقصر نباشید، خود را مقصر اصلی بدانید. سپس کاغذ را بسوزانید و دفن کنید و از خداوند طلب بخشش کنید و از او بخواهید تا در عدم تکرار آن ها یاری تان کند
16- از اینکه برای ملاقات با رئیس اداره و یا مسوولان بلند پایه باید از فیلترهای مختلف عبور کنید و شرایط امنیتی و سیاسی و اجتماعی مدّنظر داشته باشید و مدت ها با دیدن این و آن گاهی به دیدار آن مسۆل ذی ربط فائق آیید،از خداوند جانانه تشکر کنید که برای خلوت کردن و صحبت کردن با او این بگیر و ببندها لازم نیست. این یعنی از هر فرصت و فضایی برای ارتباط با خدا بهره گرفتن.
17- موقع خواب سوره حمد و ناس و فلق را بخوانید. اگر با وضو و رو به قبله بخوابید، خوابتان هم موجب ارتباط با خدا خواهد بود.
18- امروز را تصمیم بگیرید تا به هنگام خواب، حرف ها و حرکات مثبت داشته باشید. خوبی های دیگران را ببیند، زیبایی های ظاهری و اخلاقی دیگران را برایشان یاد آور شوید. چه ظاهر خوبی داری. چه خوب رانندگی می کنی. این لباس چقدر برازنده شماست. چه سلیقه خوبی دارید. ... حتی با خدا هم حرف های مثبت بزنید. از خوبی هایی که دارید و نعمت هایی که به شما داده با خدا صحبت کنید و تشکر کنید.
19- وقتی پدر و مادر و یا کسانی که شما را دوست دارند کاری برای شما انجام می دهند از خدا به خاطر داشتن چنین عزیزانی تشکر کنید و به یاد بیاورید که خدا بیش از این عزیزان شما را دوست دارد و امکانات زیادی را در اختیارتان گذاشته و همیشه حافظ و مراقب شماست.
20- وقتی خانه تکانی می کنید و یا کمد و اتاق تان را از هر آنچه بیهوده غیرضروری است پاک می کنید، به یاد بیاورید و از خدا بخواهید که ذهن و زبان و زندگی شما را از آلودگی ها و بد اخلاقی ها پاک کنند.
احمد رزاقی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
ارتباط با خدا...برچسب : نویسنده : سعید زکی زاده saeedzakizadeh بازدید : 469